گاهی اوقات دستهایم به آرزوهایم نمی رسند شاید چون آرزوهایم بلندند …
ولی درخت سرسبز و شاداب صبرم می گوید :
امیدی هست چون خدایی هست … آری و چه زیبا نوشته بود !
همواره با خود تکرار میکنم امیدی هست ؛ چون خدایی هست …
.
نظرات شما عزیزان:
حمید رضا
ساعت14:55---4 بهمن 1392
در ساحل دریای زندگی قدم میزدم... همه جا دو رد پا دیدم؛ یکی برای من و دیگری برای خدا... اما در سخت ترین لحظات زندگی تنها یک رد پا روی شن های ساحل بود... گفتم: خدایا! در سخت ترین لحظات رهایم کردی؟!... ندا آمد: هرگز...! در سخت ترین لحظات من تو را در آغوش گرفته بودم...* ...............................*.............. درود بر شما و نوشته ی زیبا و احساسی تون... آرزو میکنم براتون بهترین ها و لحظاتی پر از خدا و شادی و سلامتی... و ببخشید که مدتی نبودم و ننوشتم و نظر دادم... و ممنون بابت حضور و نظرات و نوشته های زیباتون...
پاسخ:سلام و درود بر شما... ممنون بابت نظراتتون که همیشه باعث دلگرمی و امید میشه...